پسری بینام در روزگار نارنجی به وسیله عماد رضایی نیک در سال 1397 شمسی نگاشته شد و نشر کولهپشتی آن را در همان سال به چاپ رساند. پسری بینام در روزگار نارنجی در گونه رئالیسم جادویی و دلهره قرار دارد که به دنبال پردهبرداری از اسرار و آرزوهای گمشده نوجوانان ایرانی است. رموز و امیدهای که به سیاهنمایی از جامعه کنونی ایران خاتمه میشود.
موضوع رمان پسری بینام در روزگار نارنجی عشق به فوتبال است. اشتیاقی که در دوران نوباوگی صورت پذیرفته اما در نوجوانی از دست میرود. داستان پسر بچههای در مناطق فقیرنشین، که تنها به دنبال تحقق امیالهای کودکیشان هستند. آمالی که تنها با شرکت در جام جهانی 2014 میلادی شکل میپذیرد. اهتمام نوجوانانی که درنهایت به بار نشسته و سرنوشت ناهمگونی را برای آنها رقم میزند. چراکه به زعم رضایی نوجوانان ایرانی هیچگاه به تمناهای خود دست پیدا نمیکنند و آنها را از دست رفته مییابند. پسر بینام داستان کودکان این سرزمین است که زندگیشان با موهومات گره خورده است. خرافاتی که نسل به نسل به آنها رسیده، بی آنکه بنیاد آن را باز شناسند. افسانههای که گاه تحول در روال زندگی رایجشان شده و در سرنوشتشان ثمربخش است.
پسری بینام در روزگار نارنجی داستان نوجوانی بینام است که در خانوادهای نمو یافته که پدر در آن حضور نداشته است. خانوادهای که مادربزرگ، مادر و خواهر آن را صورت دادهاند. مادری که به تنهای سرپرستی آن را عهدهداراست و مجاهدتهای مضاعفی را جهت مرتفع ساختن حوائج فرزندان خویش از خود نشان میدهد. داستان پسری نوجوان که همراه دو دوست دیگر خود در مسابقات محلی فوتبال شرکت میکنند و قهرمان محلات خود میشوند. قهرمانیِ که چندان به طول نمیانجامد و با طمعورزی رسول به فروپاشی گروه منتج میشود. پیشامدی نامبارک که با ناپدید شدن بهشاد در باغ مینا گره خورده و آن را به رویدادی خوف انگیز بدل میسازد. هر یک از اعضای تیم پس از مفقود شدن بهشاد و فروپاشی گروه در پی یافتن تقدیر خویش برمیآیند. پسری بینام در روزگار نارنجی متشکل از خرده داستانهای فراوان است. خرده داستانهای که از خرافات خانواده بینام نشأت میگیرد. داستان گمگشتی بهشاد که به داستان خیالی پسر آدم خوار در یکی از غارهای روستا گره خورده و در ادامه ماجراهای گوناگون دیگری را رقم میزند.
آقا حامد شخصیت کنشگر و کنجکاو داستان است. کسی که به کشف رموز و پردهدری از اوهام اشتیاق بیشمار دارد. شخصیت منفرد و عزلتگرایی که توانمندی برقراری رابطه با جنس مخالف را نداشته و مبتلا به افسردگی و انزواطلبی شده است. حامد برای کشف گمشدن بهشاد دست به کاوش میزند تا بلکه رد پایی از او بیابد. جهدی که منتج به آشکار ساختن، خرافه قدیمی شده و حقیقت ماجرا را عیان میسازد. حامد شخصیت ملازمی برای بینام است. شخصیتی حمایتگری که اسباب اشتغال را برای بینام محیا کرده و در ادامه او را در تجلی و پیگیری استعدادش مدد میرساند. بینام پس از کشف استعدادش به وسیله مربی ورزش محله راه دیگری را برای زندگی خویش بر میگزند. راهی که در آن قلم به دست گرفته و به عنوان حامی و تکیه گاه خانواده به نقش آفرینی دست میزند.
شخصیت بینام پسر فعال و کنشگری است که تلاش دارد بسان قهرمانان شرایط زندگی خویش را دگرگون سازد و سرنوشت خویش را بدست گیرد. کسی که دست به کنش علیه خویش و جامعه میزند و درنهایت در این نبرد طاقت فرسا پیروز میدان میشود. بینام در رمان پسری بینام در روزگار نارنجی نوجوانی تنبل یا ناز پروده نیست. او کسی است که درک درستی از شرایط موجود دارد و تلاش میکند در جهت بهبود شرایط خانواده اش گام بردارد. کسی که مسئولیت پذیری را به خوبی مییابد و خود را برای پذیرش آن آماده میسازد. رضایی در رمان خود به خوبی مسئولیتپذیری نوجوانان در قبال خانواده را ترسیم میکند. مسئولیتهای که نوجوانان با پذیرش آن در قبال خانواده یا جامعه، به فرایند رشد و تکامل شخصیتی آنها کمک شایانی خواهد کرد.
رضایی در پسری بینام در روزگار نارنجی دغدغههای نوجوانان ایرانی را دست خوش رمان خویش قرار داده است. نوجوانانی که در این دوران با بحران هویتی روبهرو شدهاند و در پی کشف هویت واقعی خویش بر میآیند. نوجوانانی که به دنبال الگوبرداری از ستارگان غربیاند درحالیکه هیچ تقلای برای شناساندن الگوی قهرمان ایرانی صورت نگرفته است. ضعفی که در داستان پردازیهای ایرانی به وفور یافت میشود.
پسری بینام در روزگار نارنجی داستان انسانهای است که در زندگی فردی خود به موفقیت چشمگیری دست نیافتهاند اما به دنبال برآوردن منویات دیگران هستند. کسانی که فداکاری را پیشه خود قرار میدهند و سعی دارند به رشد یکدیگر کمک کنند. افرادی همچون برات و داروگر که گرچه در زندگی فردی خود به موفقیت چندانی نرسیدهاند اما دست به تقویت روحیه تیمی در نوجوانان میپردازند. روحیهای که اسباب موفقیت آنها را میتواند بهمراه داشته باشد. برات و داروگر انسانهای خیرخواهی هستند که زندگی خود را صرف کشف استعدادهای نوجوانان ایرانی کردهاند. کسانی که تنها در پی ایجاد انگیزه خود باوری و بالا بردن اعتماد به نفس نوجواناناند. نوجوانانی که به دید رضایی درجامعه کنونی ایران رها شدهاند و هیچ نهاد یا دستگاه فرهنگی و ورزشی از آنان حمایت نمیکند. رضایی مسئولین حکومتی را به بیتوجهای به آینده نوجوانان خویش متهم میکند. آیندهای که به ظن او با بی تدبیری مدیران به ورطه نابودی کشانده میشود. این در حالی است که نوجوانان ما از استعدادهای شگرفی برخوردارند.
رضایی با مطرح کردن داستان گمشدن بهشاد و کشف راز مرگ او به وسیله یک فرد عامی در پی ناکار آمد نشان دادن نیروهای امنیتی کشور است. کسانی که خود را مجری قانون دانسته اما از آن تخطی میکنند. رضایی در پسری بینام در روزگار نارنجی پلیسی ترسو و بی کفایت را ترسیم میکند که حتی قادر به دفاع از دختر خویش نیست. فردی خشن که توانایی رویاروی با خشم درونی خویش را نداشته و دست به انتقام فردی از قاتل دخترش میزند. کسی که به عنوان بازوی حکومتی ناکارآمد نشان داده میشود. ترسیمی نادرست و بعضا خطرآفرین در نمایش نیروهای امنیتی کشور، که میتواند به عدم اعتماد نوجوانان به این قشر گردد.
رضایی در پسری بینام در روزگار نارنجی سعی دارد فضای سراسر ترس، ناامیدی در رسیدن به آرزوها، دروغگویی، دزدی، افسانه پردازی، ناکامی وغیره را به خواننده منتقل کند. او با ایجاد یک فضای سورئال در پسری بینام در روزگار نارنجی شخصیت روشنفکر و شاعر پیشه ای را معرفی میکند که به مثابه مأخذی برای برآورده شدن حاجات افراد قرار دارد. کسی که در گذر زمان به وسیله اشخاص به فراموشی سپرده اما در اذهان خانواده تثبیت شده است. افراد موثری که در تغییر و شکل گیری سرنوشت دیگران تاثیر فراوان دارد.
پسری بینام در روزگار نارنجی رمانی است که در پی افشاگری آروزهای تحقق نیافته نوجوانان ایرانی است. اثری که درنهایت به سیاه انگاری از جامعه ایران میانجامد. اثری که ایران را فضای ناامن برای تحقق آرزوهای نوجوان خویش نشان میدهد. رضایی ساحت ایران را به قدری ناامن مینمایاند که شخصیت اصلی رمان هیچگاه نام خود را فاش نمیکند و به بینام شناخته میشود. شخصیت ها در رمان تنها در پی فرار از موقعیت کنونی خویش اند. افرادی که دچار تقدیرگرایی شده و در پایان مقهور سرنوشت خویش میشوند. رضایی جامعه کنونی ایران را فضای توام با سحر و جادو میداند که افراد در آن نمیتوانند هیچ کنش فعالانه از خود بروز دهند. پسری بی نام در روزگاری نارنجی داستانی خطی در فضای سورئال است که با پایانبندی خوشبینانه خاتمه مییابد.
پایان/
نظر شما